Total Pageviews

Tuesday, August 23, 2011

خوانندگان؛ جزئیات خبر خودسوزی در میدان انقلاب


یکی از خوانندگان از تهران: امروز در مورد خبر خودسوزی مرد 30 ساله در میدان انقلاب از یه نفر که دوستش در صحنه حضور داشته چیزی شنیدم که با توجه به اینکه در اخبار اینترنت اشاره نشده بود خواستم برای شما ارسال کنم.
ظاهراً این شخص با ماشین شخصی مسافر کشی میکرده و وقتی مسافرها رو در جای نامناسب پیاده میکنه یه مأمور راهنمایی و رانندگی مدارکش رو میگیریه و میخواد ماشین رو توقیف کنه، و این شخص هم هرچی خواهش میکنه که فقط جریمه بشه و ماشین رو توقیف نکنن مأمور رضایت نمیده و راننده کنترل خودش رو از دست میده و با 4 لیتری بنزین (در خبرها اومده بود پارچ بنزین) که از صندوق عقب میاره خودش رو آتش میزنه. مردم هم که صحنه رو دیدن میخواستن با مأمور برخور کنن که به علت ترس از این اتفاق، مأمور فرار میکنه. و باقی ماجرا هم خاموش کردن راننده به کمک مردم و آتش نشانی بود که در خبر هم اومده.

از سايت خبرى ايران پرس نيوز: http://www.iranpressnews.com/source/105734.htm

Friday, August 19, 2011

بیانیه جبهه ملی ایران- آمریکا و اروپا درباره کودتای ننگین 28 مرداد 1332

http://www.hambastegi-iran.org/spip.php?article1205

بیانیه جبهه ملی ایران- آمریکا و اروپا درباره کودتای ننگین 28 مرداد 1332

جمعه 19 اوت 2011
کودتای 28 مرداد و پیامدهایش چنان گره گاهی آموزنده در تاریخ ایران
با اینکه 58 سال از کودتای 28 مرداد 1332 میگذرد و آمرین و مسئولین این رویداد یعنی انگلستان و آمریکا به نقش خود در این رخداد شوم اعتراف نموده و از ملت ایران عذرخواهی کرده اند، هنوز هم جریان های سیاسی ایرانی در ارزیابی این بخش از تاریخ ایران اختلافات اساسی دارند. این امر نخست نشانی از ضعف فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه ایران است که با درک و پذیرش حقیقتی که واقعیست، مشکل دارد. نماد برجسته این ضعف رفتار آن بخش از گردانندگان صحنه سیاسی ایران است که حتی وجود کودتا را نفی میکند و برعکس صحبت از"قیام ملی" مینماید و برای اینکار "مورخی" را که خویشتن را با کتاب خود پیشفروش کرده است، در اختیار میگیرد. رویکرد ملیون ایران به این کودتای ننگین تنها از روی تعلق خاطر به شادروان دکتر محمد مصدق و دولت ملی او نیست. برای ملیون ایران همواره بهزیستی ایرانیان و آزادی، آبادی و سربلندی ایران مطرح بوده است. و به گواه تاریخ، سیاست نخست وزیر، محمد مصدق و جبهه ملی ایران در آنزمان چنان بود که با جدیت و صداقت در راهی گا م برداشته می شد تا در تحولی آرام و بخردانه واپسماندگی خودساخته حاکم بر ایران پشت سرگذاشته شود و ایران به جرگه کشورهای مدرن و دموکراتیک جهان بپیوندد. بابرانداختن دولت قانونی مصدق بخاطر نفت ارزان و موقعیت استراتژیک ایران، بویژه در دوران جنگ سرد، از سوی انگلستان و آمریکا و عمال ایرانی آنها این راه سد و بریده شد. هزاران نفر دستگیر، زندانی و کشته شدند و در پیامدش این تباهی که امروز در ایران و حتی در خاورمیانه شاهدش هستیم، پیش آمد. ما معتقدیم که جبهه ملی ایران و همه نیروهای ملی نیز باید بازنگری انتقادی رویدادهای آندوره را در برنامه خود قرار دهند و بویژه به این پرسش که چرا بیشترین ایرانیانی که تا آنزمان از مصدق و جبهه ملی ایران پشتیبانی قاطعانه کرده بودند، دربرابر مشتی ارتشی خودفروخته و اوباش مقاومت نکردند و پشت مصدق نایستادند، پاسخی قانع کننده یابند. یکی از نیروهایی که میتوانست در آن شرایط به حمایت از مصدق برخیزد، حزب توده بود، که اینهم با بلبشویی که پس از مرگ استالین در مسکو بوجود آمده بود تنها آن کرد که آموخته بود: "مبارزه ضد امپریالیستی". یعنی درست در آن شرایط، آب در آسیاب انگلستان ریختن از طریق اخلال در کار دولت ملی که در حال مذاکره با آمریکا بود. سازمان افسران حزب توده براحتی توان خنثی کردن اقدامات خودفروختگان ارتش ایران را داشت، ولی آنچه او نداشت، عرق ملی و دستور لازم از مسکو بود. نقش آفرین مهم دیگری که در سر بزنگاه پشت مصدق را خالی کرد آیت الله سید ابولقاسم کاشانی بود. او که در قیام 30 تیر در برابر دربار از مصدق و جنبش ملی قویا حمایت کرده و پیروانش را بخیابان فرا خوانده بود، از آنجاییکه خواستهای شخصی و سیاسی- مذهبیش در دوران حکومت مصدق رعایت نشدند، به مصدق پشت کرد و به کمک اوباش مزدور آمریکا و اشرف پهلوی، بریاست شعبان جعفری و دستیارش رمضان یخی شتافت. مصدق که کاملا خواهان جدایی نهاد دین از دولت و حکومت بود، نه هنگام تعیین وزرایش با کاشانی مشورت کرد ونه به سفارشات کاشانی که بارها بطور متداول روی کاغذ پاره هایی مینوشت و برای مصدق میفرستاد، وقعی گذاشت. کاشانی با مصدق ِ سکولار و دست پرورده جنبش مشروطیت مشکل داشت و روزبروز به نواب صفوی که پس از اخراجش از قم، به تصورات حکومت اسلامی کاشانی، اَشکال مشخصی میداد ، نزدیکتر می شد. بزرگداشتن آیتالله کاشانی از سوی جمهوری اسلامی و سرپوش گذاشتن به حمایت وی از اوباش دربار و کودتای 28 مرداد، یکی از سویه های ضد ملی حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی است. هموطنان آزاده، پشتیبانی واقعبینانه از سیاستها و اقدامات دولت دکتر مصدق دربرابر دشمنان و مخالفینش هنوز هم از مبارزه علیه ارتجاع و استبداد جمهوری اسلامی جدا نیست. مصدق نماد حاکمیت ملت ایران دربرابر استعمار انگلستان و استبداد دربار پهلوی بود و خواست انتخابات آزاد که اولین و مهمترین نکته بر تارک برنامه جبهه ملی ایران از بدو تاسیسش در سال 1328 میدرخشید، هنوز هم به قوت خود باقیست.
پاینده ایران
زنده باد مبارزات مردم ایران برای آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی
جبهه ملی ایران- اروپا و آمریکا
16 امرداد 1390

Wednesday, August 17, 2011

نامه زندانیان بند ۳۵۰ خطاب به دادستان تهران: تاریخ به زودی درباره ما و شما قضاوت خواهد کرد، کلمه

جمعی از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین، بزرگ‌ترین بند زندانیان سیاسی کشور، در نامه‌ای خطاب به دادستان تهران از نقض قوانین و حقوق زندانیان سیاسی نوشته‌اند؛ زندانیانی که گویا قانونی متفاوت و خود وضع کرده درباره آنان اجرا می‌شود، زندانیانی که حتی از حقوق یک زندانی عادی که جنایت‌هایی همچون قتل و تجاوز به عنف مرتکب شده نیز محروم مانده‌اند؛ حقوقی مانند حق دسترسی به تلفن، ملاقات حضوری با خانواده و مرخصی. جمعی از این زندانیان خطاب به دادستان تهران بار دیگر یاد آوری کرده‌اند که به زودی تاریخ درباره کسانی که این گونه به زندانیان سیاسی و خانواده‌هایشان ظلم روا می‌دارند قضاوت خواهد کرد.

متن کامل این نامه که توسط یاران گمنام جنبش سبز در اوین در اختیار کلمه قرار گرفته، با این توضیح که نام امضا کنندگانش نزد کلمه محفوظ خواهد ماند، به شرح زیر است:


آقای جعفری دولت آبادی
دادستان تهران

امروز که این نامه را خطاب به شما می‌نویسیم در خواست آزادی‌مان را از شما و یا هیچ کس دیگر نداریم و با اینکه احکام خود را کاملا غیر عادلانه می‌دانیم اما در اینجا تنها از حقوق از دست رفته خود به عنوان یک زندانی سخن می‌گوییم.

بیش از یک سال است که از عمر دادستانی شما می‌گذرد و در این مدت بسیاری از ما از ملاقات حضوری با خانواده‌هایمان، تماس تلفنی و حق مرخصی به عنوان حقوق اولیه یک زندانی محروم شده‌ایم. محدودیت‌هایی که به دستور شخص شما ایجاد شده است و این بوده است سهم ما از دادستانی شما.

به عنوان دادستان تهران احتمالا بر این باور هستید که ملاقات حضوری و امکان استفاده از تلفن و مرخصی، جزیی از حقوق زندانیان است، چرا که هم اکنون این روند در تمام زندانهای ایران در حال اجراست و تنها بخشی از زندانیان سیاسی هستند که از آن محروم شده‌اند و خود شما کسی هستید که این روال غیر قانونی را درباره این زندانیان نظاره گر هستید، چرا که اعطای این ملاقاتهای حضوری و مرخصی به صورت گزینشی و کاملا سلیقه‌ای در دفتر شما اعمال می‌شود و بنابراین بخشی از زندانیان سیاسی را تبدیل به گروهی از زندانیان کرده‌اید که قانونی کاملا متفاوت درباره آن‌ها اجرا می‌شود.

شما با در اختیار گرفتن اجازهٔ امکان تماس تلفنی روزانه سه تا پنج دقیقه‌ای زندانیان سیاسی و ملاقات حضوری آن‌ها از سازمان زندان‌ها و انتقال آن به حوزه اختیارات دادستانی، خواسته‌اید بخشی از اقتدار از دست رفته را به دادستانی و زیر مجموعه خود بازگردانید. هم اکنون یک سال از اجرای اقتدار گرایی شما در دادستانی تهران گذشته است. یقینا خود شما بیش از هر کسی می‌دانید که در این راه چه میزان دستاورد داشته‌اید و چه ظلمی را روا داشته‌اید. همچنانکه در ملاقاتهای خود با برخی زندانیان سیاسی به بخش‌هایی از آن ظلم‌ها اشاره کرده‌اید و تنها بر سر میزان آن اختلاف نظر داشته‌اید. همچنانکه در ملاقات با زندانیان و اعضای خانواده‌های آن‌ها گفته‌اید که جرم این زندانیان تنها این بوده که حرف‌هایشان را با صدای بلند گفته‌اند.

آقای جعفری دولت آبادی

شما بار‌ها در ملاقات با خانواده زندانیان سیاسی گفته‌اید که صادر کردن اجازه ملاقات حضوری لطف و همراهی دادستان با آنهاست، احتمالا هم بر این باورید که آن‌ها باید از این لطف و مرحمت شما سپاسگزار باشند. لطفی که با روز‌ها رفت و آمد و ساعت‌ها انتظار در پشت درهای دفتر دادستان و همکارانش شامل حالشان شده است و شما خوشحال هستید که یک ملاقات حضوری ۲۰ دقیقه‌ای را با مهرورزی‌تان به آن خانواده مرحمت کرده‌اید. تا هم ثواب آخرت را ببیرید و هم نان دنیایتان را بخورید!

برخی از اعضای خانواده‌های زندانیان سیاسی در شهرستان‌ها زندگی می‌کنند و تنها امکان برقراری تماس با آن‌ها شنیدن صدای خانواده‌شان آن هم از طریق تلفن بود، آن هم روزی سه تا پنج دقیقه که‌گاه توسط مسوولان زندان و برای اینکه به قول شما و آن‌ها ما «آدم شویم» بار‌ها قطع می‌شد. چرا که وقتی یکی از زندانیان را برای اعدام می‌بردند و یا به یکی دیگر از زندانهای کشور منتقل می‌شد دور آن‌ها جمع می‌شدیم و آخرین نگاه‌ها را رد و بدل می‌کردیم و این می‌شد بهانه‌ای برای قطع تلفن، چرا که این دور هم جمع شدن‌ها در زندان از نظر مسوولان زندان خلاف بود. تنها با قطع یکباره و همیشگی تلفن اما این را به ما یاد آوری کردید که هر روز و هر لحظه باید به فکر «آدم شدن» باشیم. جمله‌ای که از گفتن آن به زندانیان و خانواده‌هایشان ابایی ندارید و بار‌ها گفته‌اید که دلیل زندانی ماندن اغلب ما این است که هنوز آدم نشده‌ایم. نمی‌دانیم آیا وظیفه شما آدم کردن تعدادی زندانی سیاسی است یا اجرای قانون. همچنین شما را به تامل در این نکته فرا می‌خوانیم که آیا دادستان بزرگ‌ترین شهر خاورمیانه باید از چنین ادبیاتی در مواجهه با مردم استفاده کند، حتی اگر این مردم، کسانی باشند که به زعم شما خطاکارند؟ راستی خانواده‌های این افراد به زعم شما خطاکار، چه گناهی کرده‌اند که باید چنین ادبیاتی را تحمل کنند؟

آقای دادستان تهران

خیلی خوب شما را درک می‌کنیم، وقتی در دفترتان نشسته‌اید و تعدادی زن و مرد و کودک چشم به شما دارند تا شاید برگه‌های ملاقات حضوری‌شان را امضا کنید یا مرخصی دو یا سه روزه به آن‌ها بدهید. حتما در آن لحظات احساس بزرگی و مهم بودن می‌کنید!

الان بیش از یک سال است که از بزرگ و مهم شدن شما می‌گذرد، یعنی از زمانی که مانع ملاقات حضوری زندانیان سیاسی با خانواده‌هایشان و قطع تماس تلفنی و استفاده از مرخصی آن‌ها شده‌اید. با این همه این چند سطر را نه برای تقاضایی از شما که برای ثبت در تاریخ می‌نویسیم، تاریخی که به زودی درباره ما و شما قضاوت خواهد کرد. هر چند به نظر می‌رسد شما هم حافظه تاریخی ضعیفی دارید، چون کافی است چند پلک بزنید و وضعیت روحی و روانی و اجتماعی کسی را که جانشین او شده‌اید مرور کنید. فکر نمی‌کنیم هیچ ایرانی آزاده‌ای بخواهد، خود را جای شما بگذارد و اگر شما هم ذره‌ای از عدالت بو برده‌اید همین حال را پیدا می‌کنید.

جمعی از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین